intTimeZone=33042;
strBlogId="khorshidvalayat";
intCount=-1;
strResult="";
try {
for (i=0;i از بس که ندارم غمِ دیدار شما را گویا که رها کرده دلم کار شما را آن روز نیاید که گناه منِ عاشق آزرده کند چشم گُهربارِ شما را نالایقم و دور ز کوی تو نگشتم نازم کرم و رأفت بسیار شما را اُفتم ز فراق تو به دامان بلا ، گر کز دست دَهَم سایه دیوار شما را من نوکریت را به دو عالم نفروشم بر کس ندهم خدمت دربار شما را
نظرات شما عزیزان: